با قدّ خم و خسته، علم كردم اسلامو با اون دستای بسته، گرفتم همه شامو دیدم اشک دشمن رو؛ ندید هیچكی اشكامو من دختر فاطمم؛ شاگرد اون مادرم من فاتح كوفه‌ام؛ من دختر حیدرم همه دیدن من و رجزهای من همه دیدن شرر به اشرار زدم همه دیدن چقد من و می‌زدن كسی ندید چقد برات زار زدم با چندتا زن‌وبچّه، پی كار تو بودم كی گفته كم آوردم؟! علم‌دار تو بودم برات گریه‌ها كردم؛ ندید هیچكی اشكامو با خطبه‌ی حیدری، بالا گرفتم سرم گفتم كه من زینبم؛ من دختر حیدرم با تیغ دین به قلب كفّار زدم توو كوچه‌ها، غربتتو جار زدم سر نماز چقدر به یادت بودم كسی ندید چقدر برات زار زدم روو خاكا كه افتادی، همه‌خیمه غارت شد به دردونه‌هات ای وای، با سیلی جسارت شد سرت رو روو نی دیدم؛ ندید هیچكی اشكامو سرت رو دیدم؛ زدم به چوب محمل، سرم سرم شكسته اگه، من دختر حیدرم چه ناله‌ها برا علمدار زدم سینه چقد برای شیرخوار زدم همه دیدن چقدر برات داد زدم كسی ندید چقدر برات زار زدم كارم تمومه نمونده جونی به تنم یه اربعینه دارم برات زار می‌زنم زار می‌زنم زار می‌زنم حسین جنگیدم به نفس‌های آتشینم بعد از تو سالار نیزه‌نشینم دست منو بستن؛ نبودی ببینی یاحسین فرقمو شكستن؛ نبودی ببینی یاحسین